آقای علی خدابخش
سرمایه گذار سابق روزنامه شرق و سرمایه گذار فعلی روزنامه روزگار
و مسوول محترمی که تا چهار ماه پیش از آخرین شماره هفته نامه نگاره حق الزحمه من و همکارانم را پرداخت می کردید
سلام
شما نه نخستین نفری در ایران هستید که دستمزد من و همکارانم را پرداخت نکردید و نه آخرین نفر خواهید بود. از آنجایی این خاک پر است انسان هایی چون شما(مثلا محمد صحفی)؛ نامه را خطاب به شما به نمایندگی از همه ی آدم های این خاکی می نویسم و در حقیقت می خواهم به کسانی کمک کنم که اسیر این خاک اند و هر طرف رو می کنند باید با چون شمایی دست و پنجه نرم کنند. کسانی که تمام قوایشان را جمع کرده اند تا در این خاک، به سلامت زیست کنند، آنگونه که شایسته شان است. نه آنگونه که اولیایی ناخواسته برایشان تقریر می کنند. تقریری که پس از سال ها به آنجا رسیده است که وضع به گونه ای شود که شما به صراحت بگویید: «نه اینکه شما محق نباشید، من حق تان را نمی دهم. بروید شکایت کنید و پاسبان با دستبند بیاورید. اگر قانون گفت بده، می دهم. نه اینکه دلم بخواهد حق تان را بدهم، چون در آن صورت مجبورم که بدهم.»
آری دلخوش کرده ای به قانونی که سخت حق را به حقدار می رساند، اگر برساند. در این قاموس که تجاوز و تعدی به حقوقی بسیار بزرگتر و اساسی تر نادیده انگاشته می شود، شاید اگر من هم جای شما بودم چون شما سرم را بالا می گرفتم و می گفتم محقید و من حق تان را نمی دهم. قاموسی که قبل از هر انقلابی، حق و ناحق را مقلوب کرده است و شما چه خوش تن داده اید به این قاموس: «مجبورم که حق تان را بخورم.»
بخورید، حق مرا حتما بخورید. در اعتقاد من خوردن حق دیگران کانّه خوردن آتش است. روزگار ما هم روزگار آتش شده است دیگر. آتش سوزاننده می خواهد تا این خشکی بی حد را بسوزاند.
اما من در همکاری با شما واسطه بودم که 23 عکاس دیگر هم با شما همکاری کنند. برای احقاق حقوق ناچیز این 23 عکاس از مدیر مسوول اسمی نگاره، جناب محمد صحفی که چون شما سهم بزرگی در این حق خوری دارد به همان دادگاهی شکایت می برم که شما به رای اش دلخوش کرده اید. راهی که هرچند برای احقاق حق و حقوق چون منی خیلی روشن نیست اما گمان نمی کنم برای حق خوری چون شمایی هم سختی نداشته باشد.
محمد قدمعلی
دبیر سابق سرویس عکس نگاره
|